ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
کلاغ دانا ترین پرندگان است
وقتی که قابیل هابیل به قتل رساند، او را رها ساخت و وحیران ماند و نمىدانست با آن، چه کند. خداوند دو کلاغ را چنین مأموریت داد که یکى از آنها دیگرى را بکشد و با منقار و پاهایش چالهاى براى آن بکند و سپس او را در آن چاله افکنَد. هنگامى که قابیل ملاحظه کرد، آن کلاغ چگونه کلاغ دیگر را مدفون ساخت، دلش به رحم آمد و دوست نداشت عاطفهاى کمتر از آن داشته باشد، از این رو برادرش را در زیر خاک نهان ساخت، حیرت زده و غمگین و پشیمان از کرده خویش با خود گفت: آیا شایسته است که من عاطفه و مهرى کمتر از این کلاغ داشته باشم! این سخن را خداوند سبحان این گونه بیان فرموده است:
فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ[المائدة : 31]
پس از آن خداوند کریم زاغی را ( کلاغ)فرستاد( که کلاغی دیگری را کشته بود)تا زمین بکاود وبه او نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن کند.( هنگامی که دید که آن زاغ چگونه زاغ که کند پنهان کرد)قابیل گفت: وای بر من ! آیا من نمیتوانم مثل این کلاغ باشم وجسد برادرم را دفن کنم؟! پس ( سر انجام از ترس رسوائی و بر اثر فشار وجدان ،از کرده خود پشیمان شد و) از زمرۀافراد پشیمان گردید .
کلاغ مرده را دفن میکند......
ادامه مطلب ...